: به نظر شما در زمان غیبت امام زمان (علیه السلام) ولایت ایشان چگونه می باشد ؟
بنام الله
در زمان غیبت امام زمان ولایت ایشان به دو صورت مستقیم و نیابتی می باشد
ولایت مستقیم امام زمان همان حق امامت و عصمت و ولایت تکوینی می باشد و در پاره ای از موارد نقش پنهانی امام در امور دنیا که از اسرار است و نیاز به پرداخت و توضیح ندارد
اما ولایت نیابتی یعنی اینکه در برخی از امور دنیوی من جمله حکومت و شرع و جهاد و امثالهم شیعیان دارای سرپرست و والی باشند ولی که حکومت و سرپرستی او همانند ولایت رسول الله و امام معصوم باشد با همان اختیارات در این زمینه ها
انچه مسلم است اینکه ائمه علمای دین و راویان حدیث را در زمان غیبت بر مردم حجت قرار داده اند اما انچه ایجاد ابهام کرده حق حکومت ولایت فقیه است که تعریف درستی از ان در دسترس نیت . اما می توان با در کنار هم قرار دادن چند مسئله بدان رسید
نخست ایات قران که صالحان را وارث حکومت جباران دانسته در این ایه حق تشکیل حکومت و قیام برای صالحان مسجل است
ایه دوم الله هیچ حقی به ظالمان و مستکبران برای حکومت نداده که در این ایه نیز حق قیام برعلیه ظالم و طاغوت مسجل است البته همه اینها در صورت وجود زمینه و توانایی لازم اجرا است
حالا به روایت حجت بودن علما می رسیم در این روایت به دو شکل حق ولایت فقیه و تشکیل حکومت اثبات می شود نخست ظاهر سخن منظورش همین است حجت بودن همان معنای حق سرپرستی و تصمیم گیری و رجوع و اطلاعت است که لازمه ان تشکیل حکومت است توسط علما
اما طریق دوم اینکه فرض اینکه منظور ظاهری ان چنین معنایی نداشته باشد و دشتور تشکیل حکومت به شکل مستقیم از طرف معصوم از ان خارج نگردد
بنابر نظر ائمه علمای دین بر مردم حجت هستند پس همین علمای دین با در نظر گرفتن شرایط مصلحت را در تشکیل حکومت اسلامی یا اصلا حکومتی نزدیک به اسلام گرفته اند به دین شکل نیز تایید غیر مستقیم حکومت ولایی از ان استخراج می گردد زیرا خود ائمه این علما را حجت قرار داده اند پس تصمیم انان مورد تایید امام خواهد بود مگر اینکه کسی دستور مستقیم امام بر ابطال این جریان را در دست داشته باشد که وجود چنین دستوری خود ناقض اصل غیبت خواهد بود و کسی را بدین سادگی توان چنین ادعایی نخواهد بود
اما دلیل سوم این است که عمل به قران و جاری بودن ان در تمام ادوار برای مسلمانان لازم و واجب است من جمله دوران غیبت و هر عقل خردمندی میداند که چنین امری محال است مگر اینکه پشتوانه حکومتی برای جاری سازی احکام قرار وجود داشته باشد پس خود عمل به قران اورنده حکومت است به همین دلیل پیامبر تشکیل حکومت داد و هرگز جایی نیامده در پاره ای از زمان عمل و اجرای قران تعطیل باشد
حالا هر روایت و حدیثی که در مخالفت با ایات الهی و یا مسدود کننده اجرای احکام الهی و تعدیل کننده انان باشد کذب و باطل است حتی اگر در زمره روایات متواتر و صحیح السند باشد والسلام
در زمان غیبت امام زمان ولایت ایشان به دو صورت مستقیم و نیابتی می باشد
ولایت مستقیم امام زمان همان حق امامت و عصمت و ولایت تکوینی می باشد و در پاره ای از موارد نقش پنهانی امام در امور دنیا که از اسرار است و نیاز به پرداخت و توضیح ندارد
اما ولایت نیابتی یعنی اینکه در برخی از امور دنیوی من جمله حکومت و شرع و جهاد و امثالهم شیعیان دارای سرپرست و والی باشند ولی که حکومت و سرپرستی او همانند ولایت رسول الله و امام معصوم باشد با همان اختیارات در این زمینه ها
انچه مسلم است اینکه ائمه علمای دین و راویان حدیث را در زمان غیبت بر مردم حجت قرار داده اند اما انچه ایجاد ابهام کرده حق حکومت ولایت فقیه است که تعریف درستی از ان در دسترس نیت . اما می توان با در کنار هم قرار دادن چند مسئله بدان رسید
نخست ایات قران که صالحان را وارث حکومت جباران دانسته در این ایه حق تشکیل حکومت و قیام برای صالحان مسجل است
ایه دوم الله هیچ حقی به ظالمان و مستکبران برای حکومت نداده که در این ایه نیز حق قیام برعلیه ظالم و طاغوت مسجل است البته همه اینها در صورت وجود زمینه و توانایی لازم اجرا است
حالا به روایت حجت بودن علما می رسیم در این روایت به دو شکل حق ولایت فقیه و تشکیل حکومت اثبات می شود نخست ظاهر سخن منظورش همین است حجت بودن همان معنای حق سرپرستی و تصمیم گیری و رجوع و اطلاعت است که لازمه ان تشکیل حکومت است توسط علما
اما طریق دوم اینکه فرض اینکه منظور ظاهری ان چنین معنایی نداشته باشد و دشتور تشکیل حکومت به شکل مستقیم از طرف معصوم از ان خارج نگردد
بنابر نظر ائمه علمای دین بر مردم حجت هستند پس همین علمای دین با در نظر گرفتن شرایط مصلحت را در تشکیل حکومت اسلامی یا اصلا حکومتی نزدیک به اسلام گرفته اند به دین شکل نیز تایید غیر مستقیم حکومت ولایی از ان استخراج می گردد زیرا خود ائمه این علما را حجت قرار داده اند پس تصمیم انان مورد تایید امام خواهد بود مگر اینکه کسی دستور مستقیم امام بر ابطال این جریان را در دست داشته باشد که وجود چنین دستوری خود ناقض اصل غیبت خواهد بود و کسی را بدین سادگی توان چنین ادعایی نخواهد بود
اما دلیل سوم این است که عمل به قران و جاری بودن ان در تمام ادوار برای مسلمانان لازم و واجب است من جمله دوران غیبت و هر عقل خردمندی میداند که چنین امری محال است مگر اینکه پشتوانه حکومتی برای جاری سازی احکام قرار وجود داشته باشد پس خود عمل به قران اورنده حکومت است به همین دلیل پیامبر تشکیل حکومت داد و هرگز جایی نیامده در پاره ای از زمان عمل و اجرای قران تعطیل باشد
حالا هر روایت و حدیثی که در مخالفت با ایات الهی و یا مسدود کننده اجرای احکام الهی و تعدیل کننده انان باشد کذب و باطل است حتی اگر در زمره روایات متواتر و صحیح السند باشد والسلام
نوشته شده در تاریخ شنبه 94 شهریور 7 توسط
63شاعر شهدا 666